قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: ایران زمین از گذشته های دور و در سده های متمادی، همواره به داشتن مردان دلیر جنگی و پهلوانان نامی و دلاور شهره زمان بوده است چنانچه تاریخ چند هزار ساله ی این مرز و بوم با کُشتی عجین گشته و در تاریخ اساطیری ما، پهلوانان جایگاه شناخته شده و ممتازی را دارا هستند؛ پهلوانانی که با نیروی ایمان و به قوت بازو برای ایران زمین افتخار آفریده اند و نام خود را جاویدان ساخته اند.

سیری در هزارتوی ورزش باستانی

زندگی این پهلوانان و جوانمردان نشان می دهد که روحیه و خصوصیات آن ها همانند یکدیگر نیست، گروهی از آنان شاعر و مرشد و عارف و برخی سردار جنگی و تعدادی عیار و جوانمردند. اما این همه انسانیت و شجاعت و جوانمردی را این گروه از کجا آموخته اند و جایی که این پهلوانان تن و روان خود را برای رسیدن به کمالات قدرت جسمی و روحی و معنوی می پرورده اند، چه مکانی بوده است؟ آن مکان زورخانه نام داشته و طی مراحل در طریق کمال این مقصود نیز ورزش زورخانه ای و تعالیم خاص آن بوده است. چرا که زورخانه و گود مقدس آن کانون پرورش پهلوانی، فتوت، جوانمردی و فرهنگ مردانگی را در درون جسم آدمی توسعه می داد. بنابراین در گذشته های دور، پهلوانان این مرز و بوم تن و روان را می پروراندند و درس تقوی، اخلاق، جوانمردی و آیین نوع دوستی و عشق به میهن را در گود زورخانه فرا می گرفتند.
سابقه ی تاریخی
درباره قدمت این ورزش مصطفی صدیق ایمانی می نویسد: قدمت تاریخ ورزش باستانی بنا بر شواهدی در کتاب های کهن چون کتاب «هدایت المتعلمین» که مربوط به قرن چهارم هجری است، ذکر نام برخی از اعمال، افزارهای زورخانه ای مانند سنگ گرفتن و کمان کشیدن و کشتی گرفتن در ردیف دیگر ورزش ها می تواند از سابقه ی ورزش باستانی حکایت کند. اما دقیقاً ورزش زورخانه ای برابر نوشته های کهن یاد شده به اوایل قرن هفتم هجری می رسد که البته نه به عنوان زورخانه، بلکه محل آن را عبادت خانه، بیت، حزب، لنگرگاه، پاتوق، و ورزشخانه، می گفته اند که گذشت زمان و تحولات فکری و دینیِ مردم گذشته، آن را به زورخانه یعنی مکان اجتماع جوانمردان و طالب حق و حقیقت و مدافعان مُلک و ملت بر بنیاد تعالیم دینی تبدیل کرده است.
زورخانه در گذشته برای افراد هر محله جایگاه تمرین و تکرار عملیات و گاه سرشاخ شدن و انجام کشتی های «قدر» بوده است. بنابراین نتیجه ی نهایی در این ورزش علاوه بر سلامتی و تندرستی، دست یازیدن به مقام پهلوانی و رسیدن به مقام والای انسانی بوده است. از این رو، ورزش زورخانه ای و میل به پهلوان شدن که یک ورزش سرعتی، قدرتی و با تکنیک می باشد در ایران رونق یافت. پهلوانانی که در زورخانه تربیت شده اند، بسیار بوده و هر یک توانسته اند در طول سال های عمر خود، نام نیک به یادگار بگذارند.

ساختمان زورخانه
گفته می شود نخستین طرح زورخانه توسط پوریای ولی ریخته شده و پیش کسوتان این ورزش بر این باور بوده اند که ساختمان زورخانه شباهتی زیاد به خانقاه صوفیان داشته است. بیشتر زورخانه ها در کوچه پس کوچه های شهر ساخته شده و بام آن به شکل گنبد و کف آن گودتر از کف کوچه است. درِ آن کوتاه و یک لختی است و هر کس که بخواهد از آن بگذرد و داخل زورخانه بشود باید خم شود، در گذشته این در به یک راهرو باریک یا سقف کوتاه باز می شد و آن راهرو به «سردم» زورخانه می رسید. اما امروز دَرِ ورودی زورخانه ها بیشتر به صورت دولختی و با فاصله ی یک پله نزدیک به سردَم باز می شود.
سردَم
سردم محل دَم برآوردن و شعر خواندن مرشد است که معمولاً در یکی از غرفه های چسبیده به راهرو یا نزدیک پلکان ورودی زورخانه ساخته می شود و آن صَفه ای است نیم گرد که به آن رنگ و پرقو آویخته اند. بر روی آن اجاقی کنده شده که در آن آتش می ریزند و هرگاه اجاق نداشته باشند منقل فلزی الکتریکی زیر چوب بست می گذارند و مرشد ضرب خود را با حرارت آتش اجاق یا منقل گرم می کند تا صدای آن رساتر شود. علت وجودی سردم در زورخانه ها ظاهراً از یادگارهای زمان رواج تصوف است. ورزشکاران صوفی مسلک در آن زمان با استفاده از شیوه ی اهل تصوف محل ضرب گیری مرشد و سکویی را که مرشد در آن می نشسته، «سردَم» نامیده اند. برخی نیز بر این باورند که مرشد با نشستن در چنین جایی می تواند به راحتی رسم تشریفات و آداب و تعارفات زورخانه را در حق واردین و خارج شوندگان اِدا نماید.
گُود
در میان زورخانه گودالی است هشت پهلو به درازای 4 یا 5 متر و پهنای 4 متر و به عمق سه چارک تا یک متر که در اصطلاح زورخانه «گُود» نامیده می شود. در گذشته کف گود را چند لایه بوته و خاشاک گذاشته و روی آن خاک رُس ریخته و هموار می کردند. بوته و خاشاک را به منظور نرمی و حالت تقریباً فنری کف گود می ریختند و هر روز روی این کف را پیش از آن که ورزش آغاز شود با آب، نَم می زدند تا از آن غبار برنخیزد و این عمل باعث می شود تا رطوبت هوا بیشتر شود. امروزه سطح گودها را با کف پوش های پلاستیکی هموار می کنند. سراسر دیواره ی گود ساروج اندود شده و لبه ی هزاره ی آجری آن را با چوب می پوشانند. تا در هنگام برخورد ورزشکاران به لب گود آسیبی نبینند.

جامه های ورزش باستانی
تُنکه
شلوار کوتاهی است که کمر را تا زیر ساق پا می پوشاند و آن را در هنگام ورزش کردن و کشتی گرفتن می پوشند. تنبان را از یک رویه ی چرمی یا پارچه ی بستر و با لایه ی آستر کرباس می دوزند. رُویه ی آن بیشتر به رنگ آبی است. کمر و نشیمنگاه و سر دو زانوی تُنکه از چرم است و روی ران های تنکه گُل و بوته های بزرگی که بیشتر بوته جقه ی سرکج قلابدوزی شده است، دیده می شود. فنون کشتی پهلوانی، محل بالای تنبان را «برج» و پیش روی تنکه را که زیر شکم می افتد «پیش قبض» و روی دو زانو را «پیش کاسه» یا «سرکاسه» و پشت زانوان پا را «پس کاسه» می نامند.
لُنگ
لنگی که ورزشکاران در گود زورخانه استفاده می کنند، همان لنگی است که امروزه در گرمابه به کار می رود. باستانی- کاران لُنگی روی زیرشلواری خود می بندند و به گود می روند و روش بستن آن چنین است:
دو سر از پهنای لنگ را در کمرگاه بر روی ناف گره می زنند و پایین لنگ را که آویزان است از پشت پا می گیرند و از میان دو پا بالا می برند و در پشت گره زیر ناف فرو می کنند.

افزارهای مربوط به مُرشد
نظر به اینکه باستانی کاران در حرکات ورزشی حتماً بایستی از ریتمی پیروی کنند، بنابراین صدای ضرب و نوای مرشد آنان را در این ورزش همراهی می کند.
ضرب
ضرب زورخانه تنبکی است بزرگ که بدنه ی آن از خاک رُس، در کارگاه های سفالگری ساخته و پرداخته می شود و پوست آن معمولاً از پوست آهو است و یکی از ابزارهای مرشد است که برای علامت اخطار به احترام پهلوانان یا پیش کسوت یا واردین و خارج شدگان از زورخانه به کار می رود.
نواختن ضرب فقط به وسیله ی دست انجام می گیرد و از کارهای بسیار سخت و دشوار به شمار می رود. اکثر کف دست و نوک انگشتان به خاطر نواختن ضرب، پنبه می بندند و برای اینکه صدای ضرب رساتر درآید و انگشتان مرشد پنبه ببندد، هنگام نواختن ضرب، انگشتانه ای از پیه به نوک انگشتان دست می گذارد.
زنگ
یکی از ابزارهای مرشد است که برای علامت اخطار به احترام واردین به خارج شوندگان، به کار می رود. شکل آن کاسه ی است که به طور وارونه به زنجیری آویخته شده است و در میان آن منگوله ای فلزی قرار دارد، جنس زنگ در گذشته از پولاد آبدیده ساخته می شد، ولی امروزه بیشتر از آلیاژ هفت جوش یا برنز ساخته می شود.
منقل
یکی دیگر از ابزارهای مرشد منقل است، که در اشکال و اندازه های گوناگون از حلبی یا برنز ساخته و پرداخته می شود. درون آن آتش گداخته ای است که با حرارت آن، پوست ضرب را گرم می کنند تا پوست کشیده و صدایش رساتر شود. معمولاً این منقل زیر پای مرشد و جلوی ضرب قرار می گیرد.

افزارهای مربوط به باستانی کاران
این افزارها به ترتیبی که ورزشکاران باستانی کار از آن استفاده می کنند، عبارت اند از:
سنگ
سنگ را امروزه از دو تخته ی الوار جنگلی می سازند که یک بَر آن هلالی است. درازای سنگ یک متر و پهنای آن 60 سانتی متر است. در میان سنگ سوراخی است که در آن دستگیره ای گذاشته اند و روی آن را با نمد پوشانده اند تا دستِ سنگ گیرنده را زخم نکند، وزن هر دو سنگ تقریباً از چهل کیلو تا یکصد کیلوگرم متغیر است. برخی بر این باورند که سنگ نماد همان سپری است که سرداران در جنگ ها برای دفاع از تیر دشمن با خود حمل می کرده اند، سنگی که در زورخانه ها مرسوم بوده است، در آغاز از سنگ ساخته می شد. سنگ را در قدیم «سنگ زور» و «سنگ نعل» هم می نامیدند.
تخته شنا
چوبی است هموار به درازای هفتاد و پهنای هفت و ستبری دو سانتی متر که در اندازه های کوچکتر و بزرگتر هم ساخته می شود. در زیر تخته شنا به دو سر آن دو پایه ی ذوزنقه ای به بلندی چهار سانتی متر میخکوب شده است.
میل زورخانه
افزاری است چوبی و کله قندی شکل و توپُر، ته آن گرد و هموار است، در بالای آن دسته ای به درازای پانزده سانتی متر فرو برده اند. وزن هر میل از پنج کیلو تا چهل کیلوگرم است. پیش کسوتان ورزش باستانی بر این باورند که در ابتدا گرز را به زورخانه آوردند ولی به مرور زمان میل جای گرز را گرفته است.
میلِ بازی
بسانِ میلِ ورزش است ولی دسته اش در حدود چند سانتی متر بلندتر از دسته ی میل زورخانه، و وزنش کمتر از آن است تا در هنگام بازی و پرتاب کردنش به هوا، گرفتنش آسان باشد، وزن هر میل بازی از 5 کیلو تا 8 کیلوگرم بیشتر است.
کباده
افزاری است آهنی، مانند کمان و سراسر تنه ی آن از آهن است و در میانش «جادستی» دارد. درازای آن نزدیک به 110 تا 130 سانتی متر است، چله ی کباده از زنجیر و تعداد حلقه های آن معمولاً شانزده عدد است. در هر حلقه ی زنجیر شش پولک آهنی وجود دارد. در میان این چله یک میله ی آهنی کوتاه به منظور «جادستی» دو قسمت حلقه ها را به هم متصل کرده است. وزن کباده معمولاً از 15 کیلو تا 60 کیلوگرم می باشد، گاهی نیز کباده های سنگین تر و سبک تر هم می سازند و به کار می برند. کباده های سبک برای تازه کارها و سنگین برای باستانی کاران سابقه دار و پیشکسوت ها ساخته می شود.

گردانندگان زورخانه
مُرشد
امروزه در زورخانه به کسی می گویند که آوازی خوش دارد و راوی اندیشه های حماسی و انقلابی برای ورزشکاران و مشوق آنان به مردی و مردانگی و پهلوانی است. هنگام ورزش باستانی، مرشد در محل سردم می نشیند و با خواندن شعرهایی عرفانی و حماسی و رزمی، ورزشکاران را به مبارزه با بدخواهان و دشمنان میهن و دین تشویق می کند و آن ها را به حرکت وامی دارد. او با آهنگ های گوناگون، که هر کدام ویژه ی یکی از حرکات ورزشی است ضرب می گیرد و صدای ضرب و آواز خود را با حرکات باستانی کاران هم آهنگ می کند. در قدیم مرشد یا «کهنه سوار» به کسی گفته می شد که کار آموزش پهلوانان با او بود. کهنه سوار در هنگام ورزش لنگی به دوش می انداخت و چوبی هم که به آن «تعلیمی» می گفتند در دست می گرفت و در کنار گود می نشست و باستانی کاران یا کشتی گیران را در کارهای ورزشی و کشتی گیری راهنمایی می کرد، انتخاب کهنه سوار از میان پهلوانان کهنسال و آزموده صورت می گرفت. به نظر می رسد در اواخر سال های حکومت صفویه که اصول تصوف در زورخانه بیش از پیش رایج و ثابت شد، کهنه سوار هم عنوان «مرشد» یافته و تاکنون به همین نام باقی مانده است.
زورخانه دار
صاحب زورخانه و در پاره ای موارد، سرپرستی ورزشکاران را نیز به عهده دارد.
مشتِ مالچی
کسی است که پیش از ورزش باستانی به ورزشکاران و پهلوانان لنگ و شلوار کشتی می دهد و گاهی پس از ورزش برخی آن ها را مشت و مال می کند تا خستگی از تنشان به در رود. در ضمن پادویی زورخانه هم به عهده ی مشت مالچی است.

مقام ورزشکاران در زورخانه
اصطلاحات رایج در زورخانه مراقب و القاب پهلوانان شباهت بیشتری به سیر و سلوک طریقت صوفیان دارد و مرشد نیز قطب های، مراد، شیخ و ولی است. همان گونه که در طریقت صوفیان، سالک برای رسیدن به کمال باید مراحلی را طی کند، جوانی هم که بخواهد در زورخانه به مقام پهلوانی برسد بایستی مراحل زیر را پشت سر بگذارد:
نوچه
به جوان ورزشکاری گفته می شود که زیر نظر پهلوانی، فن های کشتی را می آموزد و شاگرد او به شمار می رود و او از نظر تردستی و چابکی برگزیده ترین شاگردان آن پهلوان است.
نوخاسته
جوان نوچه ای است که آزمودگی و پهنه ی کارهای ورزشی خود را گسترش داده و برای کشتی گرفتن و ورزش های «تو گودی» به زورخانه های دیگر می رود.
ساخته
وقتی در این دوره با رموز زورخانه و هنر فنون کشتی کاملاً آشنا شد و بدن قوی و نیرومندی یافت به مرحله ی ساخته نائل می گردد.
پهلوان
عنوان پهلوانی یا پهلوان به کسی گفته می شود که بسیار آزموده و چابک و کار کرده باشد و تمام مراحل باستانی را از نوچگی و ساختگی پشت سر گذاشته و در تمام فنون کُشتی و ورزش باستانی هماوردی نداشته باشد تا به مرتبه ی کمال پهلوانی و پیش کسوتی برسد.
میاندار
ورزشکاری است که در گود رو به روی مُرشد و میان باستانی کاران می ایستد و گرداندن ورش و پیش و پس انداختن عملیات ورزشی را به عهده می گیرد. ورزشکاران به وی نگاه و در حرکات ورزشی از او پیروی می کنند، میاندار باید مانند پیش کسوت آزموده و آگاه از همه گونه ریزه کاری یکایک آن ها باشد، معمولاً پیش کسوت هر زورخانه میاندار آنجا می شود.
پیش کسوت
والاترین مقام در زورخانه، از آنِ پیش کسوت است. پیش کسوت در زورخانه به کسی می گویند که سالمندتر و آزموده تر از ورزشکاران دیگر باشد. پیش کسوت از همه گونه ورزش های باستانی و ریزه کاری های یکایک آن ها آگاه بوده و می تواند بهتر و سنگین تر از دیگران، ورزش های باستانی را انجام دهد و در جوانمردی و فروتنی در میان مردم به حسن اخلاق معروف باشد. مرشد مَقدَم او را به زورخانه با طلب صلوات از حاضرین و زدن به ضرب اعلام می دارد. هنگامی که ورزشکار در زورخانه به مرتبه ی کمال و پیشکسوتی برسد. عنوان پهلوان، صاحب ضرب و صاحب زنگ می یابد. این گونه افراد کسانی هستند که در تمام زندگی با ورزش باستانی سر کار داشته و عنوان پهلوانی با کلیه ی سجایای آن، شخصیت اصلی آن ها می شود.

شیوه ی عملیات ورزش باستانی
سَنگ گرفتن
رسم است هر ورزشکار باتجربه ی باستانی کار، پیش از ورود به گود سنگ بگیرد. سنگ گرفتن از بهترین و زیباترین، فنی ترین و نیز دشوارترین حرکات ورزش های باستانی است. هر تازه کاری نمی تواند سنگ بگیرد، فقط ورزشکاران نیرومند و پهلوانان از عهده ی سنگ گرفتن برمی آیند.
در گذشته جوانان قوی بازو را جوانان «سنگ دیده» می خواندند. سنگ گیر در بالای گود، در جایی که لنگ یا زیلو انداخته اند، به پشت می خوابد و دو دست خود را چنان می گیرد که سرهای هلالی آن دو به سوی سرش باشد، سنگ گیر وقتی سنگ ها را از جا دستی گرفت، نخست محل «جادستی» را می بوسد و شروع به حرکت می کند و هر بار روی پهلوی چپ و راست می غلتد. هنگامی که بر پهلوی چپ است، سنگی را که در دست راست دارد مستقیم بالا می برد که بازوی خمیده اش راست شود و به همان شیوه، زمانی که بر پهلوی راست می غلتد، سنگی را که در دست چپ دارد، مستقیم به بالا می برد. این گونه سنگ گرفتن را «غلتان» یا «تکی» می گویند. گونه ی دیگر سنگ گرفتن آن است که ورزشکار به پشت می خوابد و پاهایش را دراز می کند و دو سنگ را پیاپی روی سینه بالا و پایین می برد به طوری که بازوها به ساعد بچسبد، این سنگ گرفتن را «جُفتی» می نامند. امروزه سنگ گرفتن، گاهی نیز قبل از عملیات ورزش باستانی در گود زورخانه اجرا می شود.
شنا رفتن
باستانی کاران باید همواره پرورش بدن، اخلاق و صفات خود را نیز بیارایند، مرشد موظف است قبل از شروع شنا، با خواندن اشعار پندآمیز، خصایل نیک با غزلیات عرفانی، عشق به حق و فداکاری، پرهیز از پلیدی و آلودگی، روح پهلوانی و دلاوری را در جوانان ورزشکار بدمد. پیش از شنارفتن میاندار یکی از تخته شناها را که در غرفه ای روی هم ریخته شده است برمی دارد و به دنبال او، ورزشکاران یکی پس از دیگری، تخته ای را برمی دارند و در گود می ایستند، سپس میاندار رو به همه ی ورزشکاران کرده و میانداری کردن را تعارف می کند، آن گاه از همه «رُخصت» می طلبد و تخته اش را در میان گود می گذارد و در حالی که ورزشکاران تخته شناها را جلوی خود گذاشته و دو زانو نشسته اند، میاندار یا مرشد از ورزشکاری که آوازی خوش و گیرا دارد درخواست می کند که چند بیتی به مناسبت حال و مقام بخواند و پیش از اینکه خواندن را آغاز کند، میاندار یا مرشد می گوید: (مزد دهنش به محمد صلوات) و حاضران صلوات می فرستند. آن گاه او شروع به خواندن اشعار مذهبی و پندآمیز می کند و گاهی در میان خواندنش می گویند: (به کمک سینه اش صلوات)، همه صلوات می فرستند و با صلوات فرستادن ورزشکاران، آوازخوان کمی خستگی درمی کند و سرانجام آواز خود را چنین به پایان می رساند:
یارب به حق نادَعلیاً سَیَنجَلی
یارب به حق شاه نجف مرتضی علی
افتادگان وادی غم را بگیر دست
یا مصطفی محمد و یا مرتضی علی

آن گاه همه صلوات می فرستند و مرشد به همراهی ریتم ریزی که روی ضرب می گیرد با صدای کِشداری برای آماده کردن ورزشکاران به ورزش شنا «سرنوازی» می خواند:
از مرحمت علی قَلندَر شده ام
وَز دَرگه دولتش سِکندر شده ام
دست طلبم به دامن همت اوست
در بَحرِ کرامتش شناور شده ام

میل بازی و میل گرفتن
مقدمه، میل گرفتن، میل بازی است که به طور انفرادی به وسیله ی یکی از باستانی کاران انجام می گیرد.
میل بازی تخصصی است و کار هر ورزشکار نیست، باستانی کاران هر کدام یک جفت میل، درخور توانایی و قدرت بدنشان برمی دارد و در گرداگرد می ایستد. «میل باز» قدم به میان گود می گذارد و به وسیله ی کف گود و با رخصت گرفتن از حاضران و مرشد و میاندار، میل های مخصوص بازی را که وزنش هر کدام حدود 5 کیلوگرم است، برمی دارد. رو به سردم و مرشد می ایستد و میل ها را با لنگر به حرکت درمی آورد، مرشد هماهنگ حرکاتش ضرب می گیرد، و کلماتی را با صدای بلند بر زبان می راند:
«بر منکر علی لعنت»، حاضران می گویند: «بشمار» بر چشم بد لعنت، حاضران می گویند: «بشمار»
«ناز جون شیرین کار» به جمال خاتم انبیاء صلوات، همگی صلوات می فرستند. آهسته، آهسته پرتاب میل ها به بالا آغاز می شود و رفته رفته به بالاتر...
عملیات ماهرانه «میل باز» را «چشمه» می گویند. میل بازی از عملیات جذاب و تماشایی و تخصصی ورزش باستانی است. هنگامی که میل بازی به پایان رسید، میاندار به هر یک از ورزشکاران تعارف می کند که میانداری را بپذیرد و اگر کسی نپذیرفت، همان میاندار، میل ها را بر شانه می گذارد و دیگران از او پیروی می کنند و با ضرب مرشد گرفتن آغاز می شود.
چرخ زدن
چرخیدن در گود از مبتدی آغاز می شود تا به میاندار برسد، چرخیدن در گذشته های بسیار دور، تمرینی بود برای آماده شدن جنگاوران و رویارویی با دشمن. اما امروزه در گود زورخانه، ورزشکاران به 5 گونه چرخ می زنند.
1- چرخ جنگلی: میاندار میان گود می رود و دست ها را در امتداد شانه نگه می دارد و به نرمی، خود را تکان می دهد و آرام و هماهنگ با صدای ضرب مرشد، دور گود می چرخد.
2- چرخ تیز: ورزشکار یا میاندار در میان گود یا دور گود بسیار تند و سریع به دور خود می چرخد. گاهی سرعت چرخیدن آنقدر زیاد می شود که هیکل چرخنده را نمی توان تشخیص داد.
3- چرخ سبک و چمنی: ورزشکار در چرخیدن سبک و چمنی، نه تند و نه آرام، بلکه سنگین و زیبا به دور خود می چرخد و با چرخیدن، دور گود را هم می پاید.
4- چرخ تک پر: ورزشکار پس از یک بار به دور خود چرخیدن، یک بار به هوا می جهد و در هوا چرخی به دور خود می زند. گاهی هم چرخنده دو دست خود را روی هم بر سینه می گذارد و می چرخد، معمولاً باستانی کاران «تک پر»ها را در هوا و در گوشه های گود زورخانه انجام می دهند.
5- سه تک پر: ورزشکار سه بار به دور خود می چرخد آن گاه یک «تک پر» در هوا می زند، مرشد برای هر یک از چرخیدن ها، آهنگ ویژه ای بر ضرب می گیرد.
کَباده کشیدن
کباده را همه ی باستانی کاران نمی کشند، چرا که کباده کشیدن بازو و مچ قوی را طلب می کند. و کسانی که بخواهند کباده بکشند، پس از چرخیدن، دو نفر دو نفر یا تک تک از مرشد یا پیش کسوت رخصت می گیرند و هر کدام کباده ای برمی دارند و پس از بوسه زدن بر محل «جادستی» با دو دست در بالای سر نگه می دارند. کباده کشدین به این گونه است که ورزشکار کمان کباده را با دست راست و زنجیر آن را با دست چپ می گیرد، (برخی هم از ورزشکاران برعکس) بالای سر، در حالی که دو بازوی او کمی تا شده است، نگه می دارد، و با ضرب و آواز مرشد، یک بار دست راست را در امتداد شانه نگه می دارد و دست چپ را بر روی سر خم می کند و می خواباند و بدان گونه ورزشکار کباده کشیدن را ادامه می دهد و مرشد با شمارش یکی دو تا، سه تا و چهار تا، پنج تا و شش تا، هفت تا و هشت تا تا الی آخر... شمارش می کند. ورزشکار باید به روی پنجه های دو پا بایستد و با حرکت آهسته و نرم پا به پا بشود و پیش و پس برود. مرشد برای کباده کشیدن نوچه ها، فقط همراهی ضرب، برای پهلوانان با آهنگ ضرب و خواندن شعر، اما برای پیش کسوت ضرب و شمارش را انجام می دهد.

مراسم دعا و پایان ورزش زورخانه ای
پس از پایان ورزش باستانی، مرشد می گوید: اول و آخر مدران عالم بخیر و به زنگ می زند و ضرب را کنار می گذارد و می نشیند. در این هنگام میاندار و دیگر باستانی کاران که هر یک لنگی بر دوش انداخته اند برای جلوگیری از سرماخوردگی، به کنار گود می روند و به لبه ی آن تکیه می دهند و میاندار به منظور احترامف به دیگران تعارف می کند، اگر کسی نپذیرفت خود میاندار به دعا کردن می پردازد. ورزشکاران و تماشاگران همه با هم پس از هر یک از دعاهای او «آمین» می گویند. بیشتر دعاها در مورد سعادت و خوشبختی انسان ها صورت می گیرد.

آداب و مراسم زورخانه
زورخانه به طور کلی در نظر باستانی کاران جای نیکان و پاکان و مکتب جوانمردی و فداکاری است، ادب، صفا، فروتنی و از خودگذشتگی و تمام اصول جوانمردی که میان باستانی کاران (حتی در زمان حال) معمول است در جوامع دیگر کمتر دیده می شود.
- ورزش زورخانه ای باید بعد از ادای فریضه ی صبحگاهی شروع بشود.
باستانی کاران بایستی: طاهر، سحرخیز و پاک نظر باشند.
- در گذشته در ورودی زورخانه را کوتاه می ساختند. این نشانه ی تواضع و فروتنی در مقابل مکان زورخانه بوده است.
_بر هر ورزشکار «زورخانه» واجب است، به هنگام ورود به گود زورخانه، خاک گود را «به رسم زمین ادب بوسیدن» بوسه زند، این عمل اشاره به قدم بوسی «پوریای ولی» نیز می باشد، جای قدم او، یعنی گود زورخانه را بوسه می زند، ضمن اینکه سجده کردن دانش فروتنی را در تن و روح ورزشکار پرورش می دهد.
- سادات که از اولاد پیشوای جوانمردان عالم (حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام) می باشند که در زورخانه، در هر کار ورزشی پیشقدم هستند ولو اینکه تازه کار و مبتدی باشند. وی چنان که از عهده ی میانداری هم برنیایند، محل آن ها پای سردم است.
_رخصت خواستن به هنگام ورزش های انفرادی توی گود، از وظایف حتمی باستانی کاران است که با صدای بلند می گویند: «رخصت» و مرشد در پاسخ می گوید: «خدا بدهد فرصت». چون سردم جای متبرکی شناخته شده است، کسی جز مرشد حق جلوس بر روی آن را ندارد.
_در میان گود، خوردن و آشامیدن، سیگار کشیدن، و سخنان زشت بر زبان آوردن جایز نیست.
_در زورخانه ثروت و مقام اجتماعی محل ندارد و حق تقدم با افراد باسابقه، پیشکسوت و پهلوان است.
_اشعار مذهبی خواندن در زورخانه یکی از آداب مهم زورخانه به شمار می رود.
_وارد کردن افراد به زورخانه از وظایف حتمی مرشد است. زیرا در میان اشخاصی که با داشتن لباس به زورخانه وارد می شوند شناسایی صاحبان مقام زورخانه ای برای حاضران مقدور نیست و مرشد به فراخور حال هر یک از قبیل: خوش آمدی، صفای قدمت و با فرستادن صلوات به ضرب و زنگ می زند.
_بعد از پایان ورزش زورخانه ای، برای هر میاندار واجب است که به مرشد بگوید: «دست و پنجه ی مرشد درد نکند»، و با این عمل سپاسگزاری خود را ابزار نموده و برای سلامتی علما و سادات و بانی زورخانه و نیز کسانی که در این راه به راستی و درستی قدم نهاده اند، طلب مغفرت می کند.
_رسم است کباده کشیدن از تازه کار و مبتدی آغاز شود و پس از پایان حرکات کباده کشیدن به جای اینکه کباده را در جایش بگذارد، به دست مافوق بسپارد.
_به هنگام کشتی باستانی و پهلوانی در میان گود، از همان شلوارهای کوتاه چرمی (تنبان نطمی) بایستی استفاده شود.
_به هنگام چرخیدن در گود زورخانه، حرکت چرخیدن از تازه کار و مبتدی آغاز می شود.

منابع:
1- پرتو بیضایی، حسین. تاریخ ورزش باستانی ایران، صص 349، 352، 381، 389.
2- انصافپور، غلامرضا. تاریخ فرهنگ زورخانه، ص 38.
3- محجوب، محمدجعفر. مقدمه فتوت نامه سلطانی، ص 32.
* صدیق ایمانی، مصطفی. آیین جوانمردی زورخانه و ورزش باستانی در روند تاریخ، نشریه کتاب ماه هنر، 1387، شماره 121.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • زهرا ممتاري IR ۲۰:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۳
    5 0
    از کار کرم خيزده ديزي پُرِ گوشت از خواب ورم خيزدو سيلي بَرِ گوش... جالب بود و ممنون. واقعا که باستانيکاران مرداني افتاده و علي وار هستند. ياعلي. . .
  • kakayii IR ۲۰:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۳
    5 0
    پهلوون به اينا ميگن، نه اونايي که به ضرب قرص و دارو ميخوان بدنشون باد کنه.!!!
  • علي IR ۲۰:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۳
    5 0
    يارب به حق نادَعلياً سَيَنجَلي يارب به حق شاه نجف مرتضي علي افتادگان وادي غم را بگير دست يا مصطفي محمد و يا مرتضي علي
  • مشايي IR ۰۵:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۴
    5 0
    ياد قديما بخير که هر گوشه ي شهر يه گود زورخونه بود و همين خودش باعث پرورش روحيه پهلواني و کاهش جنايتهاميشد. يادش بخير... مارو بردين تو خاطرات جوونيمون...
  • مجيد IR ۰۸:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۴
    5 0
    جالب بود.
  • kakayii IR ۱۵:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۵
    7 0
    از مرحمت علي قَلندَر شده ام وَز دَرگه دولتش سِکندر شده ام دست طلبم به دامن همت اوست در بَحرِ کرامتش شناور شده ام